یکشنبه، ۵ مرداد ۱۴۰۴
در سالهای اخیر، عباراتی مثل «جلسه آنلاین رواندرمانی»، «کوچینگ فردی از راه دور» یا «درمان با واتساپ» بهشدت در فضای مجازی و بین مردم ایران جا افتادهاند. شاید تا همین چند سال پیش، اگر کسی مشکلی داشت، به سختی و با کلی دلهره راهی مطب یک روانشناس میشد. اما حالا، تنها با چند کلیک و پرداخت آنلاین، میتوان وارد دنیایی شد که «قرار است» حال آدم را خوب کند.
اما سوال اینجاست: آیا این همه رواندرمانگر و کوچ که مثل قارچ در شبکههای اجتماعی رشد کردهاند، واقعاً کمک میکنند یا فقط کاسبان حال بد ما هستند؟! آیا ما با امید به رهایی، وارد دام جدیدی نمیشویم؟
در این مقاله، با زبانی صادقانه، کمی صمیمی، اما بیرحم، میخواهیم بگوییم چرا بعضی از این مسیرها به بنبست ختم میشوند... و چطور میشود متفاوت فکر کرد؛ طوری که واقعاً خودت ناجی خودت باشی.
بیانصافی نکنیم، رواندرمانی آنلاین مزایای خودش را دارد:
برای کسی که در شهر دورافتادهای زندگی میکند، این تنها راه ممکن است.
برای کسی که از قضاوت میترسد، این روش امنتر به نظر میرسد.
برای آدمهای پرمشغله، راحتترین راه گفتوگوی هفتگی با یک مشاور است.
اما اگر همین «راحت بودن» تبدیل شود به عادت، به یک درد پنهان، به یک نشئگی روانی که فقط حال را تسکین میدهد اما هیچ زخمی را نمیبندد، آن وقت چه؟
وقتی هر رواندرمانگر در اینستاگرام تبدیل میشود به یک اینفلوئنسر با نورهای مهندسیشده، صدای دلنشین و کپشنهایی شبیه جملات موفقیت، فراموش میکنیم که درمان، یک «مسیر سخت» است، نه یک محتوای دلگرمکننده.
امروز ما با نسلی مواجهایم که از یک سو افسرده است و از سوی دیگر، معتاد به جملات انگیزشی. نسلی که هنوز نمیداند فرق بین:
رواندرمانگر واقعی و فروشنده امید در فضای مجازی چیست؟
کوچ واقعی و یک گورو یا استاد خودخوانده کیست؟
این روزها هر کسی که چند جلسه آنلاین برگزار کرده یا یک مدرک فانتزی از فلان آکادمی گمنام خارجی گرفته، خود را «کوچ» مینامد. اما کوچ واقعی کسیست که ابزار دهد، نه اعتیاد. کسیست که تو را به استقلال روانی برساند، نه اینکه هر هفته منتظرش بمانی مثل مسکن روانی.
مشکل اصلی کوچینگ سطحی این است که در عمل، به جای رشد، وابستگی میسازد. تو هر بار فکر میکنی اگر جلسه این هفته را نروی، دوباره میشکنی. دوباره فرو میریزی. دوباره حالت بد میشود. چرا؟ چون به جای اینکه قوی شوی، ضعیف شدی. به جای اینکه ریشهها را درمان کنی، فقط برای شاخ و برگها آرایش کردی.
و بدتر از همه، وقتی تغییر نمیکنی، کوچ تو را مقصر میداند:
"اگر عوض نشدی، اشکال از خودته! یعنی بهاندازه کافی نمیخوای."
این جمله، یک ابزار کنترل است، نه حقیقت. و پادذهن این فریب را بهخوبی میشناسد.
در رواندرمانی واقعی، قرار نیست همیشه حال آدم خوب باشد. قرار نیست بعد از هر جلسه، لبخند بزنی و حس قهرمان بودن داشته باشی. گاهی باید بریزی، فروبپاشی، بترسی، اما بالاخره عبور کنی. رواندرمانی واقعی یعنی "درگیر شدن با زخم" نه پوشاندنش با واژههای زیبا.
اگر سالهاست جلسه میروی ولی هنوز نتوانستی از یک ترس عبور کنی، اگر همچنان برای هر تصمیم ساده نیاز به تایید داری، اگر هنوز نمیتوانی با خودت تنها بمانی... شاید وقتش رسیده که مدل رشدت را عوض کنی.
پادذهن یک رواندرمانگر نیست، اما ابزار رواندرمانی را میشناسد. پادذهن یک کوچ نیست، اما کوچینگ واقعی را درک میکند.
ما در پادذهن میگوییم:
هیچکس ناجی تو نیست. اما همهچیز در تو هست.
ما آموزش میدهیم چگونه ذهن خود را تربیت کنی، نه اینکه برای همیشه وابسته بمانی. تمرین، مدیتیشن، چالشهای درونی و بازسازی نگاه، پایهی دورههای ماست.
در دورههایی مثل «جادوگر زندگی خود باش»، هدف این نیست که یک راه نجات از بیرون برایت ساخته شود. هدف این است که به تو نشان دهیم چطور از درونت، نیرویی را بیرون بکشی که قبلاً باورش نداشتی.
درمانزدگی یعنی وقتی آنقدر جلسه رفتهای، آنقدر حرف زدهای، آنقدر کتاب خواندهای، که مغزت خیال میکند "درمان شدهای". در حالی که در واقع، فقط داری دور خودت میچرخی.
پادذهن از تو میخواهد که متوقف شوی. بایستی. به خودت نگاه کنی. دوباره انتخاب کنی. و این بار، آگاهانه.
آیا من واقعاً در مسیر بهبودم یا فقط در چرخهی رواندرمانیام؟
آیا هنوز برای تصمیمهایم، محتاج جلسهام؟
آیا میتوانم یک هفته هیچ محتوای انگیزشی نبینم و هنوز به زندگی باور داشته باشم؟
اگر پاسخ این سوالها تو را به فکر فرو برد، شاید وقتش باشد به چیزی متفاوت فکر کنی.
جایی مثل پادذهن، که به تو نمیگوید نجاتت میدهیم، بلکه یادت میدهد چطور خودت را نجات دهی.
همین حالا در دورهی آنلاین «جادوگر زندگی خود باش» شرکت کن و با ابزارهایی واقعی، درونی و بدون وابستگی، سفر تازهای را شروع کن.